حسادت میراث خانوادگی من است.همه ی اجداد من حسود بودند.و حتی خودم.ما حسودانی بودیم که چشم دیدن موفقیت یکدیگر را نداشتیم. برای هم کار خیری نمیکردیم.از شادی هم ناراحت میشدیم.از ناراحتی هم شاید خوشحال.مدام در حال مقایسه بودیم و در شرایط اضطراری برای بدبختی هم دعای توسل میخواندیم!!
ما آدم های مزخرفی بودیم ولی نمی دانستیم.ما از حسادتهایمان مشکلات روحی پیدا کردیم و مشکلات جسمی هم در کنارش.ما نباید اینگونه میبودیم ولی اینگونه بودن میراث خانوادگی ما بود و خودمان فکر میکردیم خیلی طبیعی است که اینگونه گهی باشیم که هستیم!!
ما اشتباه کردیم ولی هیچ کدام از ما بلند نشد فریاد بزند که ما گه خوردهایم که اینگونه گهی را خوردهایم و تا بالا نیاوردهایم خوردنش را رها نکردهایم و بیشتر گه خواهیم خورد اگر اینگونه گه خوردنی را ادامه دهیم.هیچ کدام از ما نگفت این گه دیگر تکراری شده، بیایید همه با هم یک گه دیگر را امتحان کنیم، شاید عوارضش کمتر باشد!!
درباره این سایت